سردار احمد محمود: روز قبل از عملیات یکی از برادران، امام زمان (عج) را در خواب دیده بود که به او فرمود: «چون گردان شما به نام صاحب الزمان است من خود فرماندهی آن را در عملیات به عهده دارم.»
فرزندم چهار ماهه شده بود که خواب سه بزرگوار را دیدم. آنان را شناختم؛ اما علی(ع) امام حسین(ع) و امام رضا(ع)؛ اما نمیفهمیدم که چه میگویند. قنداقه احمد رو به رویم بود. امام رضا(علیهالسلام)، دست مبارکشان را روی سینهشان گذاشتند
مولود ششم در سال ۱۳۳۶ زندگی در آن دوران، خیلی دشوار بود، به خاطر همین برای این که اموراتمان بگذرد، من هم مجبور بودم به مزرعه بروم و در کار کشاورزی به همسرم کمک کنم، در همین شرایط سخت بود
اوایل سال ۶۴ من ۱۴ سال بیشتر نداشتم و قد کوتاهم ، همیشه نظر دیگران را به خود جلب می کرد . یک روز در پادگان شهید عبادت مریوان در ستون رزمنده ها ایستاده بودم و به سخنرانی حاجی ابوعمار
سرهنگ زرهی ناصر مصلحی از فرماندهان لشکر ۹۲ زرهی خوزستان با اینکه چندین سال از جنگ تحمیلی جهان استکبار بر علیه ایران می گذرد ولی یاد آوری تلاشها صادقانه ، شجاعانه و وطن پرستانه مردانی بزرگ همچون امیر منفرد نیاکی
شهید چمران در خصوص رشادت های شهید شیرودی در غائله کردستان و پاوه می گوید: “هنگام هجوم به دشمن با هلیکوپتر به صورت مایل شیرجه می رفت و دشمن را زیر رگبار گلوله می گرفت و مثل جت جنگنده فانتوم
سردار مرتضی قربانی من شبها بعد از نماز مغرب و عشاء صادق مزدستان را به اتفاق چند نفر برای شناسایی می فرستادم. چند بار هم به همراه آنها رفتیم. او در کار بسیار ظرافت و دقت داشت و برای شناسایی