Menu
  • صفحه اصلی
  • شهدای شاخص
  • خاطرات
  • مجموعه تصاویر
  • کتابشناسی
  • صوت
  • فیلم
  • صفحه اصلی
  • شهدای شاخص
  • خاطرات
  • مجموعه تصاویر
  • کتابشناسی
  • صوت
  • فیلم

وبگاه شهدای شاخص استان مازندران

شهید ایرج غرایاق زندی

شهید ایرج غرایاق زندی

12 می 2019 می 19, 2019 شهدای شاخص

شهید ایرج (یاسر) غرایاق زندی

فرزند: قلی

سال ۱۳۴۳، میرزا قلی مشغول ساختن خانه اش در چالوس بود. وقتی ساخت خانه تمام شده (( یاسر )) به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود. زندگی کمی سخت می گذشت. اسم شناسنامه ای اش ایرج بود، ولی همه او را یاسر می شناختند.

وقتی به سن مدرسه رسید، دوره های ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را به سلات گذراند. دوره ی دبیرستان به حال و هوای انقلاب خورد بود. اوهم مثل همه ی انقلابیون شیفته ی امام شد و پا به پای دیگر تظاهرکنندگان به راهپیمایی ها و تظارات می رفت. پس از پیروزی انقلاب عضو بسیچ شد وبا شروع فعالیت های بسیج، تغییری اساسی در برنامه های زندگی اش داد.

تصمیم اش را گرفته بود، می خوست پاسدار شود. تا سال ۱۳۶۱ در گردان تخریب پادگان المهدی چالوس حضور داشت ، دوره های آموزشی تخصصی را یکی یکی پشت سر گذاشت. بعد از اینکه مهارتهایش را در این محیط به نمایش گذاشت، بالاخره در سال ۱۳۶۳ رسماً به استخدام سپاه درآمد.

مهیار حاجی نوری، هم محلی شهید در مورداستخدام شهید می گوید:

(( روزی در منزل پدر خانمم کردیچال بودم. بعداز اذان مغرب وعشا بود که یاسر به اتفاق پسرعمویش به آنجا آمد. بعد ازاحوالپرسی ومقدمات صحبت، گفت:(( من ازسپاه برگه ی معرفی گرفتم و شما را معرف خود کردم . برایم این فرم رو پر میکنی؟ به نظرت من می توانم به سپاه بروم؟)) درجواب گفتم:(( این فرم ها را با جان و دل برایت پرمی کنم. چه کسی بهتر ازتو)).

ازهمان آغاز کارش و ورود به این وادی درواحد تخریب بود.

پادگان، نزدیک محل زندگی شان بود. در ساعت هایی که پادگا ن نبود، به خانه می آمد وبه پدردر اموری که داشت، کمک می کرد. پدرو مادرش ازاوراضی بودند. همیشه دوشادوش آنها کار می کرد. از هیچ کاری ابایی نداشت وبا همه ی این درگیری ها از خواندن درس جا نماند. دانشگاه قبول شد. وحین خدمت تحصیل هم می کرد.

فرمانده ی تخریب لشگر آن زمان، سردار رحیم بردبار بود.

به اتفاق تعدادی از برادران گردان به قرارگاه کربلای اهوازاعزام شد. مدت کوتاهی ازخدمتش در سپاه نمی گذشت که به عنوان مسوول انفجارات تخریب لشکر منصوب شد. با ابراز لیاقت وشایستگی به سمت جانشین فرماندهی واحد تخریب لشگر رسید. به شهید بردبار اصرار می کرد که به دیدار امام برود.

پدرش می گوید: (( بالاخره دیدارنصیبمان شد. من ویاسرو مادرش به دیدار امام رفتیم. هیچ وقت اینطوری خوشحال ندیده بودم. در پوست خودش نمی گنجید. ))

انگار دیدار امام نیروی زایدااوصف را به او داده بود. با عزمی جزم به ادامه ی خدمتش پرداخت. به عنوان مربی تخریب در پادگان المهدی چالوس در حالت آموزش بود که به علت انفجار تی ان تی، دستش ازمچ قطع شد. با همان مصدومیت به خدمت ادامه می داد.

شاید نصیحت کلامی از شهید شنیده نمی شد، ولی همین حضورش و خدمت خالصانه اش همه را دعوت به حضورمی کرد.

مجروح بود. چشم هایش کم سوشده بود، ولی بازدر جبهه حضور پیدا می کرد. در سال ۶۳ با کسی که دوستش داشت وآرزو می کرد خداوند همسری مؤمن ومتعهد بدهد، ازدواج کرد. یاسر، مرد جنگ ، مهربان وفرزندی پرتلاش بود. عمر با برکتی داشت. در عین حال چندین چندین امور مهم را رتق وفتق می کرد.

صدای عملیات کربلای۵ ازدور شنیده می شد. فرماندهان اش شهید نوبخت و بردباربودند. یاسر، مسولیت سنگینی داشت و به عنوان جانشین فرمانده گردان تخریب باید انجام وظیفه می کرد. شکستن معبرها با او بود.

هم رزم اش، جعفر طاهری می گوید:

(( در تاریخ ۱۲/۱۰/۶۵ درحدودساعت ۶ بعدازظهراین جانب با برادرشهید زندی وچند تن ازبرادران، به خاک دشمن جهت تخریب پل دشمن رفتیم. ناگهان انفجاری رخ داد. من و برادرزندی حدود ۳ متر باهم فاصله داشتیم. شدت انفجار به حدّی بود که ایشان و چند نفرز برادران دیگر براثر آتش انفجار پودر شدند. مابقی پیکرشان درمنطقه جا ماند.))

یاسر حتی راضی نبود جایی از این زمین را اشغال کند. او عزّت مندانه زندگی کرد و دوست داشت فرزندی داشته باشد تا راه پدرش را ادامه دهد، ولی فرصت دیدار پیدا نکرد. یاسر، فرزند کوجک شهیدزندی، ۷ ماه پس از شهادت پدر پا به عرصه ی وجود گذاشت و یاد وجای خالی پدر را زنده کرد.

باقی مانده ی پیکر مطهر شهید در یوسف رضای چالوس به خاک سپرده شد و روحش برای همیشه از بند قفس آزاد گشت.

شهید بزرگواردر فرازی ازوصیتنامه اش می فرماید:

(( از روزی که پا به عرصه ی وجود گذاشتیم، مسافری بیش نبودیم. لیکن در این مسافرتی که برایمان مقررنموده اند، ناظر و شاهدی موجود می باشد که همان خدای بزرگ است. پس ای مسافران دنیا! هرچند این مسافرت بر شما ناگوار و تحمّل و تقبّل اش دشواراست، ولی ایثارو گذشت در راه دین، این سفر را شیرین می کند.

در موضوع فقدان سوری ما همین بس که دارای صبری ایوب گونه بوده و با توکل به خدا و ذکراو از حلم والایی بهره مند شوید تا دشواری فراق بر شما آسان گردد.))

  • ← شهید احمدامین طبرسی
  • شهید عبدالوهاب قاسمی →

جستجوی عشق …

تازه های شهدایی

  • تشییع پیکر شهید حاج حسین بصیر
  • سرلشکر خلبان شهید احمد کشوری – رفتی کمر کشور را شکستی
  • گفتگو با همسر شهید حبیب الله افتخاریان – ابو عمار
  • شهید احمد کشوری – صحبت های همسر شهید احمد کشوری
  • مصاحبه با شهید جعفر شیرسوار (قسمت دوم)

دسترسی سریع

  • آثار هنری
  • خاطرات
  • رسانه های دیجیتال
  • شهدای شاخص
  • صوت
  • فیلم
  • کتابشناسی
  • مجموعه تصاویر

نوشته‌های تازه

  • تشییع پیکر شهید حاج حسین بصیر
  • سرلشکر خلبان شهید احمد کشوری – رفتی کمر کشور را شکستی
  • گفتگو با همسر شهید حبیب الله افتخاریان – ابو عمار
  • شهید احمد کشوری – صحبت های همسر شهید احمد کشوری
  • مصاحبه با شهید جعفر شیرسوار (قسمت دوم)

دسته‌ها

  • آثار هنری
  • خاطرات
  • رسانه های دیجیتال
  • شهدای شاخص
  • صوت
  • فیلم
  • کتابشناسی
  • مجموعه تصاویر
Copyright © 2023 وبگاه شهدای شاخص استان مازندران. Theme: FoodHunt by ThemeGrill. Powered by WordPress
close me